از ابتداي دولتموقت در اثر رقابتها بر سر قدرت و روح انحصارگري، كارشكنيهاي زيادي عليه كساني كه مخلص و مطيع مطلق به آنها تبليغات خائنانه و تهمتهاي ناجوانمردانهاي عليه دكتر چمران و ديگر همكاران بنده از ناحيهي چپيها و سپس بعضي افراد غيرعادي يا متعصب مدعيِ انقلاب و اسلام! بهعمل ميآمد. اين دوستان و مدعيان خدمت و اين دشمنان ظاهراً دوست، از تكرار و استمرار بر اينكه چمران مزدور آمريكا و جاسوس موساد و سيا است، دريغ نداشتند…
براي شناخت بهتر و بيشتر دكتر چمراه توفيق يافتيم با آقاي مهندس بازرگان مصاحبهاي داشته باشيم، كه عيناً درج ميگردد.
سئوال: شهادت دلاورانهي دكتر مصطفي چمران وزير دفاع دولتموقت را به جنابعالي تسليت و تبريك ميگوييم. ضمن آنكه خواهش ميكنيم خاطراتي را كه از آن مرحوم داريد، براي خوانندگان هفتهنامهي مردم ايران (جاما) نقل فرماييد. اين را هم ميخواستيم بپرسيم چرا با وجود اينكه دكتر چمران هميشه افتخار به شاگردي شما ميكرد و عضو نهضتآزاديايران بود، ليكن شما اعلاميه و اطلاعيهاي در شهادتش نداديد؟
جواب: اولاً بنده نيز افتخار به داشتن چنان دانشجوي قديمي و دوست و همكار نازنين مينمايم. ثانياً قبل از هر كس نهضتآزادي و بنده اطلاعيهي تسليت و شهادت را براي خبرگزاري پارس و راديو و تلويزيون داديم. ولي از آنجا كه آقايانِ متوليان و انحصارگران، دستگاههاي دولتي را ملك به غنيمتگرفتهي خود ميدانند، اجازه نميفرمايند چيزي كه نام و نشان از ماها و از نمايندگان اقليت داشته باشد، حتي از صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش گردد. يقيناً فكر ميكنند كه با اسم و صداي ما مملكت متشنج خواهد گشت. شاه و ساواك هم هميننظر و وحشت را نسبت به ما داشت.
سئوال: شهيد چمران را از چه زمان شناختيد و چه روابطي با ايشان داشتيد؟
جواب: آشنايي و ارتباط من با شهيد چمران از دانشكدهي فني در حدود سالهاي ۱۳۳۲ شروع شد. ايشان همدرس با مهندس اميرانتظام بود و يكي از پر استعدادترين شاگردان آن دانشكده بود. من در اول شيفتهي خط و انشاء و نقاشي ايشان شدم و بهزودي ديدم اين جوان برخلاف معمول، هم در دروس نظري برجسته است و هم در دروس عملي دانشكده و علاوه بر آن، مسلماني خدمتگزار و باايمان و بامعرفت ميباشد. وي از اعضاي علاقهمند انجمن اسلامي دانشجويان و بعدها انجمن اسلامي مهندسين شد و به اين ترتيب با يكديگر همكاري نزديك پيدا كرديم، كه تا لحظهي شهادتش ادامه يافت.
سئوال: آيا مرحوم چمران در آن ايام فعاليت سياسي نيز داشت؟
جواب: به اقتضاي زمان و در برابر گروههاي چپي، چمران در جرگهي ملّييونِ طرفدارِ دكتر مصدق و فعالين براي نهضت ملي شدن نفت قرار ميگرفت. ولي يادم نيست كه در هنگامي كه براي مأموريت براي خلعيد از شركت نفت رفته بوديم، از ايشان استفاده شد يا نه. بعد از كودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ جزء گروههاي مسلمان نهضتمقاومتملي بود و سپس به تدريج كه امكانات عمل و دايرهي فعاليت و مقاومت در ايران تنگ ميشد، جوانان پرشور و داغ ما، راهي مصر و فلسطين و اروپا و آمريكا ميشدند.
سئوال: در خارج از ايران چمران چه فعاليتهايي د اشته است؟
جواب: چمران مانند عدهاي ديگر از دانشجويان بهآمريكا رفت و آنجا سفري بهمصر و فلسطين براي فراگرفتن تعليمات نظاميِ چريكي، شورشي و ضد دولتي نمود. در آمريكا آنطوريكه عقيده و رويهي دوستان بود، هم تكميل معلومات مهندسي و تأمين معاش مينمود و هم در راه اسلام و ايران فعاليت ميكرد.
دكتري در مهندسي را در آنجا گرفت و در مهمترين مؤسسات صنعتي و تحقيقاتي با موضع درخشان كار ميكرد؛ و با يك خانم آمريكايي كه بعداً مسلمان و جزو مخالفين سرسخت شاه و طرفدار مبارزين ايران گرديد، ازدواج نموده، صاحب ۴ فرزند شد. در ابتداي ورود بهآمريكا بهتبليغ و پخش كتابهاي شركت انتشار پرداخته و براي تأسيس انجمن اسلامي ايرانيان در آمريكا زحمت فراواني كشيد.
به تدريج كه فعاليت محصلين مقيم در آمريكا زياد ميشد و شاه و ساواك را مستأصل ميكرد،دولت ايران با سفارتخانهي ايران به دكتر چمران فشار آورد تا دست از فعاليت سياسي بردارد و از طرفي به ايشان پيشنهاد شد كه ميتواند در كمپاني بلتلفن در يك پروژهي اتمي با حقوق و مقام بالا استخدام شود، به شرط آنكه دست از فعاليتهاي مبارزاتي بردارد. طبيعي است كه چمران دين و ميهن خود را به دنيا و زندگي مرفه در آمريكا نفروخت، سهل است كه مصممتر به ادامهي مبارزه بر عليه استبداد و استيلا و كمك به برادران فلسطيني و فداكردنِ زندگي خانوادگي خود شد و خانمش را هم طلاق داد.
سئوال: چطور شد كه مرحوم چمران به لبنان رفت و از آنجا آيا با شما ارتباط داشت؟
جواب: در يك جلسهي مهماني كه به افتخار و براي ديدار با آقاي موسي صدر كه در ده يا دوازده سال قبل داير شده و از بنده هم دعوت كرده بودند، آقاي موسي صدر بهطور خصوصي شمّهاي از اقدامات خود در لبنان را براي بالابردنِ سطح فرهنگي و اقتصادي شيعيان آنجا تشريح كرده و گفت قصد دارد يك مجتمع حرفهاي و تربيتي داير نمايد و از بنده راهنمايي خواست. بنده گفتم بهترين شخص كه هم مهندس باشد هم متدين و هم مبارز و به درد شما بخورد، مصطفي چمران است. ايشان در مراجعت به لبنان از چمران دعوت كرد و اين عقد و پيمان به بهترين وجه در منتهاي صداقت و صميميت بين آنها بسته شد. چمران خوشحال بود كه با اين كارِ خود جوانان شيعهي لبنان را سربازان سربلند نجات فلسطين خواهد كرد و براي امام موسي صدر نيز هم مدير و مشاور شد و هم راهنماي نظامي در نهضت محرومين و فرماندهي عمليات چريكي و گردانندهي گروه نظامي امل نيز بود.
بنده دورادور از كارها و جانبازيها و گرفتاريهاي چمران در آنجا، مطلع ميشدم و يكي دو بار اطلاعات و مقالات آموزنده در تشريح اوضاع سياسي لبنان و مخصوصاً شيعيان و اينكه چگونه فداكاري ميكنند و بيش از خودِ فلسطينيها در معرض ضربات اسرائيليها و چپيهاي فلسطيني و احزاب سياسي قرار دارند، تشريح ميكرد. مخالفتهاي عجيب و دشمنيهاي آقاي جلالالدين فارسي با امام موسي صدر و با دكتر چمران نيز از همان ايام و مخصوصاً بعد از پادرميانيهاي امام موسي صدر بين لبنانيها و سوريه آغاز شد؛ تا آنجا كه بنده اطلاع پيدا كردم.
مقالات و گزارشات دكتر چمران راجع به لبنان و شيعيان را روزنامهي پيام مجاهد- نشريهي نهضتآزادي خارج از كشور- در آمريكا منتشر ميكرد.
سئوال: در انقلاب اسلامي ايران آن شهيد بزرگوار چه نقشي داشت؟
جواب: در پيروزي انقلاب و مأموريت دولت موقت بود كه ايشان براي اداي وظيفه و مخصوصاً تدارك و ترتيب جنگهاي چريكي به ايران آمده بود. بنده دست به دامانش شدم و خواستم معاونت نخستوزير در امور انقلاب را قبول نمايد. ايشان به اين شرط قبول اين همكاري را كرد كه از هدف اصلياش دور نشود. از آن زمان چمران درگيريهاي نظاميِ بعدي و ضرورت تأسيس سپاهانقلاب و گروههاي ضربتي و چريكيِ مؤمن و فداكار به انقلاب را پيشبيني مينمود.
سئوال: آيا در اين زمينه ايشان امكان و ميدان عمل پيدا كرد؟
جواب: متأسفانه به آن اندازه كه انقلاب اسلامي ايران احتياج و ايشان آمادگي و شوق داشت، خير! همانطوركه ميدانيد، از ابتداي دولتموقت در اثر رقابتها بر سر قدرت و روح انحصارگري، كارشكنيهاي زيادي عليه كساني كه مخلص و مطيع مطلق به آنها تبليغات خائنانه و تهمتهاي ناجوانمردانهاي عليه دكتر چمران و ديگر همكاران بنده از ناحيهي چپيها و سپس بعضي افراد غيرعادي يا متعصب مدعيِ انقلاب و اسلام! بهعمل ميآمد. در همان ايام كه ايشان جانبركف در سنندج و پاوه و سردشت و اروميه ميجنگيد و به ارتشيان و پاسداران و داوطلبان، روحيه و ايمان و تعليم و تربيت نظامي ميداد، اين دوستان و مدعيان خدمت و اين دشمنان ظاهراً دوست، از تكرار و استمرار بر اينكه چمران مزدور آمريكا و جاسوس موساد و سيا است، دريغ نداشتند. در شوراي انقلاب و شوراي عالي دفاع نيز محيط و روي مساعدي براي چمران و گروههاي بيريا و فداكار ايشان و براي جنگهاي نامنظم وجود نداشت. ولي چمران با ايماني خالص، دلي پرشور و جسمي خستگيناپذير، از اين جبهه به آن جبهه، از اين مهلكه به آن مهلكه ميشتافت و به استقبال لقاي خداي لايزال و نجات كشورش رفته و بالاخره به درجهي اعلاي شهادت رسيد، و موفق به وصال جانان گرديد. خدا او را رحمت كند و برنامهاش و خدماتش را پيروز بگرداند.
إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ
* مصاحبه با مهندس بازرگان به مناسبت شهادت دكتر مصطفي چمران به نقل از نشريهي جاما، ۴/۴/۱۳۶۰ .