«إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا.»
(مریم(۱۹) / ۹۶)
(براي آنان كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند خداوند رحمان به زودي دوستي و محبت قرار خواهد داد.)
در شماره شهريور پيك نهضت خواستهاند يادي كلي از خاطرات حيات تا وفات آن معلم جليل و همفكر و همكار عزيزي كه هشت سال است از دست دادهايم به عمل آيد.
مرحوم طالقاني، شخصيت ناشناخته و ارزشمند مجهولالقدري نبود كه بعد از هشت سال كشف جديد و ياد نويني از احوال و آثارش بنماييم. اين امتياز را داشت كه عليرغم موانع و مخاطرات و با آنكه غريبوار و در جهت خلاف جريان، وارد ميدان ارشاد و اجتماع شد، چون پاسخگوي زمان و نياز نسل جوان بود، بيكاره و بيكس نماند. خوب شنيده و شناخته و خواسته شد. بلافاصله پس از رحلتش، كه ساعت ۴۵/۱ دوشنبه، ۱۹ شهريور ۱۳۵۸ بود، ميتوان گفت كه ملت ايران در غم او قيام كرد. در ملاء عام، در مجالس يا در دل و زبان مردم، بدون آنكه كمترين تبليغ و تحميل به عمل آمده يا حساب سياست و مصلحت و تشريفات در كار بوده باشد، به عزا نشست. به مصداق آيه قرآن و وعده رحمن، كه به زودي محبت كساني را كه اهل ايمان و كار شايسته باشند، در دلهاي مردم مياندازيم، غالب طبقات ايرن روي آشنايي و اعتمادي كه قبل از انقلاب و پس از پيروزي، به عمل و به قول طالقاني پيدا كرده بودند، او را دوست ميداشتند.
در طول اين مدت همه كس در محافل و مجالس و در سخنرانيها و مقالات يا در يادنامهها، تجليلها، خاطرات و اشارات فراوان، زندگي و خدمات مرحوم طالقاني را شنيده و خوانده يا گفته است. درباره سوابق زندگي، درس مسجد منشور السلطان، مسجد هدايت، تفسير قرآن، مبارزات جبهه و نهضت و زندان، و بالاخره همكاري و رهبري عمومي او در پيروزي انقلاب و ناراحتيهاي بعد از پيروزيش، خيلي چيزها بيان شده است. خصائل اخلاقي خاص و انقلابهاي نفساني او در بريدن بندهاي سنت و اسارت، در كسوت آوردن قرآن در صحنهی ملت، رو كردن به درس خواندهها و كلاهيهاي تشنهی حقيقت و حركت، به قدر كافي مطرح شده است. زندگي كردن با مردم و براي مردم، دور انداختن جامهی «نخوت و خودبيني طبقاتي»، آزادمنشي و آزاديخواهي، دانشجويي و دانشپروري او از گهواره تا گور، و از غرب دنيا تا شرق چين، خدمت به ايرانيان و تعهد به ايران به حكم اسلام و قرآن كه از ويژگيهاي طالقاني بوده است، كم و بيش زبانزد صاحبنظران ميباشد.
* * *
طالقاني مرد خوشبخت و موفقي بود كه آن فضايل را داشت و آن خدمات را انجام داد و در ميان هموطنان خود و تاحدودي مردم جهان محبوب و مشهور گرديد: «عاش سعيداً و مات سعيداً». خوشبخت زيست و خوشبخت رفت…
اما آيا طالقاني واقعاً خوشحال يا موفق از دنيا رفت؟ به اهدافش رسيد و برنامههايش تمام و كامل انجام گرديد؟ چرا مرد و چگونه مرد؟ …
جوشناسي اختناق و جوسازيهاي بعد از انقلاب، اجازه نداده است اين قسمت از زندگينامه و مرگنامه طالقاني مطرح شود. سعي وافر به عمل آمده است كه او را در راستاي كامل رهبري نظام و راضي از آنچه شده است و ميشود قرار دهند. عضو شوراي انقلاب و رئيس شوراي انقلاب شد. به ابتكار و به پيشنهاد خويش، برپا دارنده و اولين پيشواي نماز جمعه جمهوري اسلامي ايران شد. ممانعت از حضور حرفهايش به عمل نميآمد. مشاركت و مشاوره در بعضي تصميمات و اقدامات داشته و به كردستان سفر كرد. در مجلس خبرگان انتخاب شد. در قهر و كنارهگيري كه كرده بود، فيالجمله دعوت و دلجويي از او به عمل آمد و بدون آنكه از مطلب و موضوع پرده برداشته شود، از يك جمله انتسابي به او در بوقهاي راديو و در صفحات تلويزيون و روزنامهها، بهرهبرداري زياد كردند.
بسياري از ناظرين و مطلعين، در گرماگرم استقبال ۱۲ بهمن، عكس جداي او از جمع مستقبلين در فرودگاه و نشستن بر روي سنگفرش سالن و همچنين ترك مبلهاي راحت مجلس خبرگان و نشستن بر زمين را ديدهاند. نه تنها به ندرت در جلسات و مذاكرات شوراي انقلاب شركت مينمود، بلكه يك يا دو بار بنده را ملامت ميكرد كه چرا قبول مسئوليت نمودهاي… . متوليان انقلاب و طالقاني يكديگر را «تحمل ميكردند».
طالقاني اگر از حوزه قم به جامعه تهران و از مسجد قناتآباد به مسجد هدايت خيابان اسلامبول آمد، اعراض و اعتراض به اسلام فقاهتي و حاكميت روحاني داشت. از خاطرات پدرش ميگفت كه ما گرفتار دو استبداد شديد بوديم : اسبتداد رضاشاه در سياست و حكومت، و استبداد آقا سيد ابوالحسن اصفهاني در حوزهها و ديانت. همانطوركه ميدانيد اولين پل يا پيوندي كه او در ميان مذهب و سياست يا مسلماني و مبارزه در سالهاي نهضت مقاومت ملي زد، زندهكردن و توضيح و توزيع كتاب «تَنْبِيهُ الاُمَّة وَ تَنْزِيهُ المِلَّة» مرحوم نائيني، مرجع بزرگ تقليد و طرفدار آگاه و سرسخت مشروطيت بود و تكيه بر اين بيان نائيني ميكرد كه استبداد دو نوع است : سلطنتي و ديني؛ درحاليکه دومي خطرناكتر و زيانبارتر از اولي است. ملامت يا دلالتي هم كه پس از قبول نخستوزيري به بنده ميكرد اين بود كه اينها با شما رفيق
راه نخواهند ماند.
طالقاني بازگشت كننده به قرآن براي هدايت و نجات ملت ايران بود. مبارز نستوه و معتقد به آزادي و استقلال و حكومت اسلامي بود؛ اما حكومت اسلامي يا جمهوري اسلامي در مفهوم مشورت و عدالت براي ترقي و سعادت. براي شخصيت دادن و حاكميت مردم در حركت و تقرب به سوي خدا، از طريق حيات و سلامت و فعاليت. بيزار از ريا و رياست و از ظلم و عداوت، پيروي از ملت ابراهيم ميكرد كه حقدوست و مسلمان بود و مشرك نبود.
خداوند رنجها و تلاشهايش را مقبول و مأجور بدارد و به علاقهمندان و پيروان و به ملت ايران همت و توفيق دهد كه آرزوي ديرينه و برنامههاي او را تحقق بخشيده، وفات و حياتش را به كمال خشنودي و سعادت ابدي برساند.
* مقالهی به نقل از پيك نهضت، شماره ، شهريور ۱۳۶۶٫